English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (1426 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
preserve U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserves U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserving U حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preserves U باقی نگهداشتن
preserving U باقی نگهداشتن
preserve U باقی نگهداشتن
sustain U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustains U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
sustained U پایدار نگهداشتن نگهداشتن ادامه دادن
shields U محافظت کردن
shelter U محافظت کردن
sheltering U محافظت کردن
sheltered U محافظت کردن
shield U محافظت کردن
guards U محافظت کردن
protect U محافظت کردن
protecting U محافظت کردن
shelters U محافظت کردن
protects U محافظت کردن
guarding U محافظت کردن
guard U محافظت کردن
cares U محافظت کردن مراقبت
care U محافظت کردن مراقبت
cared U محافظت کردن مراقبت
to screen [from] U [با پرده] محافظت کردن [از]
restraining U نگهداشتن مهار کردن
restrains U نگهداشتن مهار کردن
restrain U نگهداشتن مهار کردن
propping U نگهداشتن پشتیبانی کردن
prop U نگهداشتن پشتیبانی کردن
propped U نگهداشتن پشتیبانی کردن
to screen one's eyes from the sun U از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
safeguarding U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguards U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguarded U تامین کردن امن نگهداشتن
safeguard U تامین کردن امن نگهداشتن
tally U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallied U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying U تطبیق کردن حساب نگهداشتن
eat one's cake and have it too <idiom> U هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
residue check U بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
keeps U اداره کردن محافظت کردن
guarding U محافظت کردن نگهبانی کردن
keep U اداره کردن محافظت کردن
guard U محافظت کردن نگهبانی کردن
guards U محافظت کردن نگهبانی کردن
screened U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screening, screenings U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screen U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screens U محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
conservation U محافظت
preservation U محافظت
care U محافظت
cared U محافظت
cares U محافظت
protection U محافظت
sheltering U محافظت حمایت
thermal protection U محافظت حرارتی
shelters U محافظت حمایت
normal maintenance U محافظت عادی
stickability U قابلیت محافظت
copy protection U محافظت از کپی
preservation U محافظت جلوگیری
shelter U محافظت حمایت
preserve wood U محافظت چوب
sheltered U محافظت حمایت
reserved words U کلمههای محافظت شده
The Physics of Radiation Protection U فیزیک محافظت از پرتو
right of self preservation U حق محافظت از سرحدات خود
Health physics U فیزیک محافظت از پرتو
protected storage U حافظه محافظت شده
protected storage U انباره محافظت شده
security U محافظت شده یا رمزدار
hold on U نگهداشتن
to keep in d. U نگهداشتن
to hold in restraint U نگهداشتن
saves U نگهداشتن
to take into custody U نگهداشتن
sustained U نگهداشتن
retaining U نگهداشتن
sustain U نگهداشتن
retained U نگهداشتن
imprison U نگهداشتن
retains U نگهداشتن
retain U نگهداشتن
preserving U نگهداشتن
sustains U نگهداشتن
preserves U نگهداشتن
reserve U نگهداشتن
imprisons U نگهداشتن
retention U نگهداشتن
imprisoning U نگهداشتن
holds U نگهداشتن
hold U نگهداشتن
reserves U نگهداشتن
reserving U نگهداشتن
preserve U نگهداشتن
bate U نگهداشتن
save U نگهداشتن
saved U نگهداشتن
protective U زره حفافتی محافظت کننده
protected passed pawn U پیاده رونده محافظت شده
sabbattize U سبت نگهداشتن
snubs U نگهداشتن طناب
chin U زیرچانه نگهداشتن
chins U زیرچانه نگهداشتن
snub U نگهداشتن طناب
station keeping U در خط نگهداشتن ناو
have custody of U امانت نگهداشتن
lock U محکم نگهداشتن
secure U محکم نگهداشتن
fid U بامیله نگهداشتن
retraining U نگهداشتن در ندامتگاه
snubbed U نگهداشتن طناب
snubbing U نگهداشتن طناب
locks U محکم نگهداشتن
hold over <idiom> U طولانی نگهداشتن
tong U باانبر نگهداشتن
count out <idiom> U بیرون نگهداشتن
secures U محکم نگهداشتن
over- U باقی
over U باقی
unprotected U که قابل تغییرات و محافظت شده نیست
parkas U نوعی کت برای محافظت از باد و باران
to block a ball U نگهداشتن توپ در بازی
float U روی اب نگهداشتن شناور
grab U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
wage freeze U ثابت نگهداشتن دستمزد
maintained U نگهداشتن برقرار داشتن
surges U تحت کشش نگهداشتن
l support U نگهداشتن بصورت زاویه
grabbed U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
maintains U نگهداشتن برقرار داشتن
desiccate U در جای خشک نگهداشتن
grabs U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
floats U روی اب نگهداشتن شناور
surged U تحت کشش نگهداشتن
locked up U زیر قفل نگهداشتن
holds U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
maintain U نگهداشتن برقرار داشتن
hold U نگهداشتن پناهگاه گرفتن
keep up <idiom> U درشرایط عالی نگهداشتن
floated U روی اب نگهداشتن شناور
to choke down U بزحمت دردل نگهداشتن
surge U تحت کشش نگهداشتن
To hold (keep) a secret close to ones chest. U رازی درسینه نگهداشتن
grabbing U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
scantling U باقی مانده
come through U باقی ماندن
gleanings U ریزه باقی
conservation force U نیروی باقی
survive U باقی بودن
leaving U باقی گذاردن
debris U باقی مانده
surplus U باقی مانده
reopens U باقی بودن
reopening U باقی بودن
reopened U باقی بودن
aliquant U باقی اورنده
to leave behind U باقی گذاردن
reopen U باقی بودن
surpluses U باقی مانده
to be on the safe side U باقی نباشد
remainder U باقی مانده
to be in arrear U باقی داربودن
leave U باقی گذاردن
holdover U باقی مانده
storing U می باقی می ماند
behinds U باقی کار
behind U باقی دار
behind U باقی کار
impressed U باقی گذاردن
organzine U ابریشم باقی
holdovers U باقی مانده
remnant U باقی مانده
survives U باقی بودن
otherworld U عالم باقی
impressing U باقی گذاردن
impresses U باقی گذاردن
behinds U باقی دار
survived U باقی بودن
impress U باقی گذاردن
remains U باقی مانده
left over U باقی مانده
extant U باقی مانده
hold over U باقی ماندن
surviving U باقی بودن
remnants U باقی مانده
out of <idiom> U باقی نمانده
dregs U باقی مانده
store U می باقی می ماند
breakers U وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
breaker U وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
cladding U ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
card up one's sleeve <idiom> U برای روز مبادا نگهداشتن
cross support U نگهداشتن بدن بحالت صلیب
to safeguard [against] U امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
cassette U پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassettes U پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
variables U داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
variable U داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
trailed U اثرپا باقی گذاردن
Recent search history Forum search
1postside
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com